علت مهاجرت اجدادمان

ساخت وبلاگ

« فرزندان ابراهیم مجاب پس از حوادث خونینی در کربلا به شهر های دیگر مهاجرت نمودند. محمد حایری فرزند ابراهیم مجاب به واسط و علی و و موسی و احمد و به ارّجان و از آنجا به کرمان پناهنده شدند.

این مهاجرت ها پس از قیام یحیی بن عمر بن یحیی در سال 250 ه.ق به اوج خود رسید؛ زیرا به دار کشیدن یحیی و تعقیب و شکنجه هواداران و بیعت کنندگان با او و سختگیری سادات باعث شد که جمع کثیری از سادات به کرمان، قم، طبرستان، ری و آذربایجان مهاجرت کنند که از جمله این مهاجرین عبیدالله بن احمد الشعرانی (علیه السلام) جد امام زاده جعفر (علیه السلام) است.

ب: زمان حکومت فخر الدوله : فخر الدوله دیلمی که به سال 387 ه.ق وفات نمود بر بخش های عظیمی از ایران حکومت می کرد که یزد جزو آن بود. محمد رضا عطائی در پاورقی کتاب مهاجران آل ابی طالب، ترجمه کتاب منتقله الطالبیه صریحا می نویسد: « امام زاده جعفر (علیه السلام) در روزگار حکومت فخر الدوله دیلمی در سال 380 ه.ق وارد یزد شد. » ظاهرا او این مطلب را از محمد مفیدی اقتباس کرده که می نویسد:

« امیر اوجش که امیری عادل پسندیده صفت و از اقربای فخر الدوله بود... » و چنین نتیجه گرفته می شود که هجرت امام زاده جعفر (علیه السلام) در سال 380 ه.ق بوده است و این نظریه نمی تواند صحیح باشد؛ زیرا مدرکی در دست داریم که نشان می دهد آن حضرت در سال 410 ه.ق به یزد مهاجرت نموده است. بنابراین احتمال قوی داده می شود که این سال ( 380 ه.ق ) سال مهاجرت سید ابوالحسن علی، پدر امام زاده جعفر (علیه السلام) از مرند به یزد باشد که امام فخر رازی به این مهاجرت تصریح دارد. سوالی که مطرح است این است که چرا سید ابو الحسن علی مرند را ترک گفت و یزد مهاجرت کرد؟ آیا آذربایجان آبستن حوادثی بوده که او خود را از این حوادث رهانیده یا نه ؟ جواب این سوال به راحتی در گفتار مورخان یزد پیداست؛ زیرا چنانچه خواهد آمد هجرت امام زاده جعفر (علیه السلام) را مخفیانه و ترس از حکومت ذکر نموده اند که معلوم می شود او در جریانی شرکت داشته و تحت تعقیب بوده است.

ج: سال 410 ه.ق :       سا ل410 ه.ق روشن ترین تاریخی است که می توان به هجرت امام زاده جعفر (علیه السلام) به یزد تکیه کرد؛ زیرا در این سال واقعه خونینی در آذربایجان صورت گرفت که بدون شک امام زاده سید ابو جعفر (علیه السلام) در آن شرکت داشت و پس از شکست آن قیام و دستگیری رهبر آن و کشته شدن جمع کثیری از سادات، سید ابو جعفر (علیه السلام) مخفیانه از آذربایجان گریخت و به شهر یزد وارد شد.

 

ماجرای هجرت:  در منابع موجود، علت اصلی هحرت امام زاده جعفر (علیه السلام) ترس از حکومت وقت و فشار دولت عباسی گزارش شده است و می نویسد: « امام زاده جعفر (علیه السلام) به دلیلی همچون گریز از دست ظالمانی که اوو را تعقیب می کردند، نسب نامه و شجره نامه خود را که معرف سیادت وی بود، در میان چوبی که بر سر ظرف آب می گذاشتند پنهان نمود و لباس درویشان و فقیران پوشید تا وی را نشناسند و [از آذربایجان] راهی یزد شد و در آنجا سکونت گزید. »

همین گزارش [ترس از خلفا و کار گذارانش] در دیگر آثار مربوط به یزد ذکر شده و معلوم می شود که امام زاده جعفر (علیه السلام) شاهد وقایع اسف باری بود که لاجرم مبادرت به ترک وطن نموده است. چنان که وی در آذربایجان سکونت داشته باید ببینیم که در این منطقه چه رویدادی صورت گرفته که ابتدا پدر و سپس خود امام زاده جعفر (علیه السلام) از آنجا ترک وطن کرده اند.

 

قیام صاحب الطوق:      در اکثر کتب انساب و تاریخ از قیام صاحب الطوق در آذربایجان خبر می دهند. وی که از نوادگان بزرگوار امام هفتم حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) و به ابو الحسن موسی بن جعفر الجمال بن محمد بن ابراهیم بن محمد الیمانی بن عبیدالله بن امام موسی الکاظم (علیه السلام) خوانده می شود، با عده ای از هواداران و سادات بر نواحی آذربایجان حمله برد و آن جا را به تصرف خود در آورد.

قدیمی ترین منبعی که از این قیام سخن به میان می آورد شیخ الشرف عبیدلی نسابه متوفای سال 435 ه.ق است که می نویسد:

« ابو الحسن موسی در آذربایجان قیام کرد و بر مناطقی از آن غلبه یافت و ملقب به صاحب طوق شد. »

طبق این نقل معلوم می گردد که وی قبل از وفات عبیدلی قیام نموده و با تاریخ مهاجرت امام زاده جعفر (علیه السلام) که در منابع 410 ه.ق ذکر شده می توان تطبیق داد.

گویند که در نزد القادر بالله ( 381 – 432 ه.ق ) از سید ابو الحسن موسی بدگویی کردند و سید وقتی که فهمید خلیفه قصد جان او را دارد با عده ای از دوستان و هواداران خود به آذربایجان حمله برد و بخش هایی از آن را به تصرف خود در آورد و اهالی آن جا با او به خلافت بیعت کردند که در جمعع بیعت کنندگان شماری از سادات موسوی، حسینی و حسنی بودند.

خبر قیام ابو الحسن موسی به گوش القادر بالله عباسی رسید، او دستور داد تا این نهضت را هر چه سریعتر سرنگون کنند. بنابر این ارتشی مجهز به آذربایجان گسیل داشت و رهبر قیام پس از برخوردهای شدیدی دستگیر و در محله سنجران تبریز زندانی شد. چون در زمان اسارت طوق، غول و زنجیر به گردن این سید بستند، لذا به صاحب طوق مشهور شد.

صاحب طوق به مدت هفت سال در زندان بود، تا اینکه عاقبت در همان زندان وفات یافت و زندان را بر سر او خراب کردند، که اینک زیارت گاه دوستداران اهل بیت (علیهم السلام) شده است. برخی از اصحاب و یاران صاحب طوق، خصوصا ساداتی که در این قیام شرکت داشتند کشته و زخمی و الباقی خاک آذربایجان را ترک گفتند که از جمله آنان می توان امام زاده ابو جعفر محمد (علیه السلام) را نام برد.

 

رویای امیر:         پس از قیام صاحب طوق و تحت تعقیب بودن سادات در آذربایجان، امام زاده جعفر (علیه السلام) وارد دار العباده یزد شد. شهری که برای وی غریب و نا آشنا بود. حتی وی از معرفی خود بیمناک بود. چند روزی به صورت نا آشنا در شهر یزد بسر می برد نه مسکن و مأوایی داشت و نه شغل و محل در آمدی و شب ها را غریبانه در مسجد به سر می برد.

بعد از چند روز، امام زاده جعفر (علیه السلام) در یکی از کوچه های شهر یزد به یک مغازه آهنگری مراجعه و تقاضای کار نمود. بعد از آنکه تقاضای وی از سوی استاد آهنگر پذیرفته شد، در آن مغازه شروع به کار کرد. وی در دم آهنگری می دمید و آتش کوره را شعله ور می کرد. او هر روز پس از پایان کار روزانه، مزد و اجرت خویش را دریافت می کرد و به مصرف مخارج خود می رساند. روز ها گذشت تا آندکه شبی حاکم و والی یزد « امیر اوجش » در عالم رویا وجود مقدس پیامبر عظیم الشأن اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه و اله و سلم) را دید که به وی می فرمایند:

« یکی از فرزندان من به این سو آمده و تقدیر او در این سرزمین است و از نسل او فرزندانی به دنیا خواهد آمد. او را دریاب و گرامی دار ! » چون والی از خواب بیدار شد به تفحص و جست و جو پرداخت. اما چنین شخصی را نیافت. تا آنکه شبی دیگر آن حضرت را در خواب دید و نشانی محل اقامت امام زاده جعفر (علیه السلام) را از ایشان گرفت.

والی شک و تردید یه خود راه نداد و صبح دم پس از طلوع آفتاب در بازار و میدان جستجو کرد، تا فرزند دلبند پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) را یافت.

امام زاده جعفر (علیه السلام) ابتدا از خوف دشمنان نسب خود را مخفی می کرد. والی که وضع را چنین دید، رویای خود را بازگفت. امام زاده چون اطمینان خاطر یافت، سرگذشت خویش را بازگو نمود و از میان چوب مطهره ( ظرف آب ) شجره نامه خود را بیرون آورد و به والی نشان داد.

والی او را گرفت و سر و چشمش را بوسید و برخی نوشته اند: « خود را بر پای مبارکش انداخت. سپس دستور داد او را به حرم ببرند و گرد غربت و محنت از پیکرش بشویند و بر او خلعت خاص بپوشند و نعمت های رنگارنگ به ایشان ارزانی داشت. والی مقدم آن بزرگوار را فوز عظیم الهی دانسته و خالصانه کمر بندگی و خدمت برابر حضرتش بست و با وی بیعت نمود و از پیروانش شد.

امام زاده جعفر (علیه السلام) در همان کوچه ای دکان آهنگری واقع شده بود سکونت گزید و از آن به بعد آن جا را کوچه « حسینیان » نامیدند.

 

ازدواج:     امیر اوجش که خود را با چنین سعادتی رو به رو دیده بود. تصمیم گرفت خود را بیشتر به حضرتش نزدیک کند و از سعادتی عظیم تر برخوردار گردد.

به همین جهت، دختر خود را برای همسری به امام زاده ابوجعفر محمد (علیه السلام) پیشنهاد کرد و او پذیرفت. امیر جهت داماد عزیز خود، خانه ای عالی در همان کوچه حسینیان ساخت و عایدات دو روستای مهم یزد به نام های (فهرج) و (طرزجان) را به او اختصاص داد. نام همسر امام زاده معلوم نیست. ولی از آنجا که امیر را از اقربا و خویشان فخر الدوله دیلمی دانسته اند و او فرزند رکن الدوله بن بویه و از مردمان مازندران است، می توان حدس زد، امام زاده جعفر (علیه السلام) با دختری که در اصالت مازندرانی بود، ازدواج نمود.

 

تعداد فرزندان:     حاصل این ازدواج فرخنده را علمای انساب چند فرزند به اسامی ذیل نوشته اند:

1-علی ابوالحسن         2- عبیدالله ابو محمد         3- حسن ابو علی   4- حسین ابو عبدالله که به گفته امام فخر رازی: « و لکلهم اعقاب کثیرة بیزد » یعنی برای همه اینان فرزندانی در یزد می باشد. »

ابو طالب مرزوی می نویسد: « فعقبه بیزد جماعه کثیرة، فیهم التقدم و النقابة و الرئاسة، و لهم جاه و حشمة و سنیة و رتبة و رفعة علیه، أبصرت قوما بها » یعنی نسلش در یزد به وفور بوده اند. از ایشان رییس، نقیب (سرپرست) سادات و مهمتر قوم بودند و برخی از آنان نیز دارای موقعیت اجتماعی بودند. گروهی از یزدیان توسط آنان مستبصر شدند.

شجره نامه...
ما را در سایت شجره نامه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : دنیا ری پور reypour بازدید : 543 تاريخ : پنجشنبه 1 آبان 1393 ساعت: 9:47